مقاله پیش رو به قلم اکبر ملکیان در سال ۱۳۵۳ در شماره ۱۷ مجله فرهنگ و زندگی (ویژه کارگزاران و خانههای فرهنگی) به چاپ رسیده و در کافه نیرو بازنشر میشود. کافه نیرو مسئولیتی در قبال مطالب بازنشرشده و ترجمهشده از نویسندهها و رسانههای دیگر ندارد و محتوای آنها لزوماً منعکسکننده دیدگاه این مجموعه نیست.
نقش قهوه خانه ها در گذر زمان
قهوه خانه در ایران از دیرزمان مکانی برای گذران اوقات فراغت مردان و یک مرکز مهم ارتباطجمعی بوده است. نقشی را که قهوهخانه در طول زمان در اشاعه خبر و برخی آداب و میراثهای فرهنگی ما بر عهده داشته نمیتوان نادیده گرفت. مرد ایرانی در چند قرنی که از پیدایی قهوهخانه در ایران میگذرد ساعاتی از روز و شب خویش را در قهوهخانه گذرانده، با یاران و کسان خویش به گفتوگو نشسته، مشکلات کسبوکار خود را با آنان در میان گذارده، گاهی همانجا به دادوستد و حلوفصل امور پرداخته و مهمتر آنکه اغلب در این مکان از وقایع شهر و دیار خویش اطلاع یافته و گوشهای از تاریخ و فرهنگ خویش را در آن شناخته است.
گذشته از اینها، هنرها و سرگرمیهای ویژهای را میشناسیم که در قهوهخانه پاگرفته و یا حداقل در آنجا رونق و دوام یافتهاند از آن جمله است گونهای از نقاشی که امروز نقاشی قهوهخانهای نام گرفته و سخت رونق یافته، همچنین است سخنوری، نقالی و شاهنامهخوانی، نوازندگی و انواع بازیهای ویژه قهوهخانه.
مسلم این است که قهوهخانههای امروزی ایران نسبت به گذشته کاملاً دگرگونی یافته و بسیاری از نقشهای خود را از دست داده و در عوض وظایف جدیدی را پذیرفتهاند. قهوهخانه در ابتدای پیدایی خود در ایران مرکز تجمع و گذران اوقات فراغت شهرنشینان و بهخصوص گروههای مرفه اجتماع و بعدها تا این اواخر، پاتوق و محل بحث و گفتوگوهای اجتماعی و سیاسی و ادبی نویسندگان، منتقدان، شعرا و اهل هنر و ادب به شمار میرفت.
اما بهتدریج در طول زمان «از مرکز سرگرمی و میعادگاه شاعران و هنرمندان و اهلدل و جایگاه تفریح و تماشای اعیان و خواص به محل استراحت عامه خلق در مبدأ و مقصد سفر و احیاناً در طول مسیر همچنین محل تجمع کارگران و پیشهوران و جای گفتوگوهای صنعتی و مانند آن تبدیل یافته است»
در گذشته حتی سلاطین و بزرگان دربار و دیگر اعضای طبقات ممتاز جامعه علاوه بر صاحبدلان و ظرفان، دوستدار قهوهخانه بودند و مشتاقانه بدان رفتوآمد داشتند، اما براثر رونق کار و صنعت و بازرگانی در شهرهای ایران شکل و وظایف قهوهخانه نیز تغییر یافت.
در گذشته قهوه خانه معمولاً حوضی در وسط داشت و با نقاشیهای دیواری، تابلوها و اشیای عتیقه آراسته بود و پرندگان خوشآواز در آن نغمهسرایی میکردند و مشتریان با آدابی خاص دورتادور آن مینشستند و چشم به نقال میدوختند و به اشعار شاهنامه و یا حکایت و قصه گوش میدادند و یا با یکدیگر درباره مشکلات و مسائل خویش به گفتوگو میپرداختند.
اکنون قهوهخانه بهصورت مکان سادهای درآمده و مشتریان آن را گروههایی تشکیل میدهند که نه به قصد گذران اوقات فراغت و شنیدن صدای نقال و استفاده از انواع بازیها و سرگرمیها و برقراری ارتباط با دوستان همشهریان، بلکه اغلب ناگزیر به مناسبت نزدیکی آن به محل کار و کسب و یا مسافرخانه و محل اقامت، برای رفع خستگی در فواصل کار و صرف صبحانه و ناهار به آن آمدوشد میکنند. بهطورکلی قهوهخانه که روزگاری بار وسایل ارتباطجمعی امروز را به دوش میکشید، اکنون با کسبوکار درآمیخته است. امروزه کارگران در تهران به قهوهخانههای مخصوص میروند و بیشتر قهوهخانههای کارگری در محلهای کارگری وجود دارد و اصناف نیز بیشتر به مناسبت محلی که کارشان در آن جریان دارد، به همان قهوهخانهای که نزدیک محل کسبوکارشان است میروند.
همچنین بنا بر بررسیهایی که درباره ساعات فعالیت قهوهخانههای تهران، امروز زمان کار اکثریت قهوهخانههای تهران مساوی و همزمان با وقت کار اصناف و کارگران است و تنها نزدیک به ده درصد از آنها بیش از ۱۵ ساعت در روز فعالیت دارند و اینگونه قهوهخانهها اغلب به علت داشتن تلویزیون اصناف و کارگران را پس از فراغت از کار نیز به خود جلب میکنند. در خلال این دگرگونیها، هنرها و نمایشها و بازیهای قهوهخانه نیز روبهزوال گذارده است، چنانکه بنا بر اطلاعاتی که در دست است امروزه در تهران فقط سه قهوهخانه نقال دارند و حالآنکه روزگاری بود که از هر صد قهوهخانه در تهران، دستکم ۸۰ تای آنها نقال داشتند و داستانهای شاهنامه، مرگ سهراب و به چاه انداختن بیژن و قصههای حسینکرد نقل محفل قهوهخانهها بود.